با تشکر فراوان از خانم دکتر دبیران که با وجود گرفتارى هاى شغلى، فرصت گفتگو با مجله پیام زن را براى ما فراهم آوردند، لطفا ابتدا براى خوانندگان ما از شروع فعالیت هاى فرهنگى خود از همان دوران نوجوانى بگویید.
ما پنج خواهر و سه برادر بودیم و با پدر و مادر، خانواده اى ده نفره مى شدیم. من، طبق رسم خانوادگى، قبل از ورود به دبستان، در منزل و نزد پدر و مادر، شروع به آموزش قرائت قرآن، احکام و تمرین خط کردم. البته استادى خط با پدرم بود و اصولاً هنر خطاطى در خانواده پدرم، از زمان هاى گذشته، متداول بوده و ایشان در جمع آورى آثار خوشنویسى پدر و اجدادشان تلاش مى کردند.

در کودکى از همسایگى بزرگانى چون استاد امیرى فیروزکوهى، مرحوم ناظرزاده کرمانى و آیت اللّه کمره اى برخوردار بودیم و رفت و آمدهاى علمى مناسبى که در منزل ما برگزار مى شد، باعث علاقمندى بیشتر خانواده به مسائل فرهنگى مى شد. در دوران تحصیل، توجه ما بیشتر به درس و مشق مان بود و در ساعات غیر درسى هم به برنامه هاى فرهنگىِ سرگرم کننده مانند خطاطى و مشاعره مى پرداختیم. مطالعات مرحوم پدرم بیشتر در موضوع ادبیات فارسى بود، همچنین ایشان به دیوان اشعار شعرا، کتاب هاى دستور زبان فارسى و تفاسیر قرآن، تاریخ و علوم مختلف از جمله ریاضى علاقه داشته و کتاب هایى هم در این زمینه نوشته بود. یکى از افتخارات من در آن سن و سال این بود که مرحوم پدرم مسئولیت تنظیم کتابخانه خودشان را به عهده من گذاشته بود. گلستان سعدى، کلیله و دمنه و دیوان شعرایى چون حافظ، پروین اعتصامى و مرحوم دهخدا از کتاب هایى بود که بیشتر در دست ما مى گذشت. وى توجه خاصى به کتاب هاى خطى داشت، به ویژه آثارى که مربوط به اجدادمان مى شد، ایشان در فراهم آوردن گنجینه هایى از مرقعات و خطوط و تهیه آلبوم هاى شخصى براى فرزندان شان اهتمام داشتند. یکى از سرگرمى ها و آموزش هاى ما در منزل، خواندن برخى از همین مرقعات بود که به خط نستعلیق شکسته بود و ساعت ها زمان مى برد و براى ما پر از خاطرات شیرین بود. مرحوم پدرم براى ساعات فراغت ما، به ویژه در ایام تعطیلى تابستان، برنامه هایى چون: حفظ اشعار، خطاطى و نوشتن مشق تدارک مى دید که نسبتا سنگین بود و ما در غیاب ایشان، تا وقتى که از اداره برمى گشت، باید آنها را انجام مى دادیم. وقتى من به سن دبیرستان رسیدم، تعدادى از اشعار خودشان را به بهانه اینکه هماهنگى همه ابیات تأیید شود، به من مى سپرد تا درباره وزن آنها نظر بدهم، اما هدفشان در اصل این بود که من در اینگونه موضوعات تمرین داشته باشم. از دیگر برنامه هاى فرهنگى ما در منزل پدر، حفظ آیاتى از قرآن مجید و گوش سپردن به آیاتى که پدر از حفظ مى خواند بود. رونویسى از برخى آثار قدما مانند گلستان سعدى، کلیله و دمنه و منطق از دیگر برنامه هاى ما در اوقات فراغت بود. گاهى هم در برخى جلسات خانوادگى، پدر از ما مى خواست، مطالبى را که در آن تمرین و تبحر بیشترى داشتیم، براى همه بازگو کنیم و فرمان ایشان هم مطاع بود. این روش، بعدها در ارائه کنفرانس هاى کلاسى که در دانشگاه رایج بود، براى من بسیار مفید واقع شد در واقع ایراد خطابه که به تشویق پدرم و به صورت مسابقه در منزل انجام مى گرفت، تأثیر بسزایى در من گذاشت.

از صحبت هاى شما، این نتیجه را مى گیریم که ادبیات فارسى و قرآن بسیار با هم عجین هستند؟
بله علاقه عموم مردم و بخصوص مردم سایر کشورها با ادبیات فارسى به دلیل همین، مضامین اش است که از قرآن گرفته شده، یعنى فطرت، همه دل هاى بیدار در تمام کشورها تشنه حرف درست و مطابق فطرت هستند که اینها در بیشتر متون ادبى فارسى ما، وجود دارد.

از مادرتان و نقش ایشان در رشد و پرورش شخصیت فرهنگى تان بگویید.
مادرم خانم عفت محمدى، یکى از مهم ترین عوامل پیشبرد کار ما بچه ها، توصیه هاى ایشان به تقوا، فراگیرى علم و خدمت خالصانه در اجتماع بود، به طورى که وى همواره مددکار و یاور ما بوده اند. در محیط منزل هم، به دلیل احترام متقابلى که بین پدر و مادر و فرزندان حکمفرما بود، نصیحت ها و دستورهاى پدر و مادر براى ما مطاع بود. مادرم تحصیلات خود را تا پایان دوره شش ساله ابتدایى ادامه داده اند، ولى در کنار مرحوم پدرشان و بعد از ازدواج در کنار مرحوم پدرم، به فراگیرى قرآن، مطالعه کتاب هاى ارزنده و تحقیق و بازنویسى بسیارى از متون دینى و ادبى مشغول بودند، در حال حاضر هم مشغول تنظیم آثار چاپ نشده پدرم هستند. در زمان حیات پدرم، ایشان علاوه بر انجام مسئولیت خانه و حفظ محیط سالم و با صفا، بهترین مشاور در مسائل شغلى، تحقیقى و اجتماعى پدرم بودند و زمینه را براى رشد و شکوفایى اعضاى خانواده فراهم مى کردند. اثر قلمى اخیر ایشان نگارش یک دوره کامل ترجمه فارسى قرآن کریم است که فعلاً در چند نسخه تکثیر شده و در دست خواهران و برادرانم مى باشد.

خانم دکتر در ادامه از ازدواج و فرزندانتان بگویید. بعد از ازدواج سیر مطالعات و فعالیت هاى فرهنگى شما به چه روالى ادامه پیدا کرد.
سال ۱۳۴۸ که موفق شدم لیسانس ادبیات فارسى را از دانشگاه بگیرم، با آقاى سیدیوسف مهاجرانى که ایشان هم از همان دانشگاه فارغ التحصیل شده بودند، ازدواج کردم. من علاقه خودم را به ادامه تحصیل و تصمیم به کار در زمینه تدریس در میان گذاشتم، ایشان هم با این امر موافقت کردند و تا به امروز در تمام مراحل هم با من همکارى و کمک کرده اند. وقتى که در سال ۱۳۴۹ اولین فرزند ما به دنیا آمد، با توجه به اشتغال هر دوى ما به تحصیل، نیاز به تغییر محل سکونت در نزدیکى منزل والدین همسرم پیش آمد و الحمدللّه موفق به ادامه تحصیل و پرورش فرزندانم به تدریج و اشتغال به کار در ضمن توجه به امور خانه و خانواده شدم.

فرزندان من که دو دختر و پسر هستند، همه از تحصیلات عالیه برخوردارند. پرزحمت ترین دوره زندگى من، دوره اى بود که فوق لیسانس خودم را مى گذراندم و همسرم مشغول تحصیل و تدریس بود و براى ورود به دوره دکترا از کلاس هاى مختلف تقویتى استفاده مى کردم. پس از ورود به دوره دکترا، فرزند دوم ما، به دنیا آمد. تدریس موقت در دانشکده هاى دانشگاه تهران و تصمیم به اشتغال به کار در فرهنگستان زبان ایران، بر مسئولیت هاى دیگر من افزود و گرچه حال و هواى اجتماعى و سیاسى آن روز براى ما مشکلاتى را به همراه داشت، ولى با توکل به خداى متعال و تحمل فراز و نشیب هاى زندگى، آن دوره هم سپرى شد.

در دوران تحصیل از محضر چه اساتیدى بهره مند شدید؟
مرحوم استاد سیدجعفر شهیدى از بزرگترین اساتید من در دانشگاه بودند که در تمام دوره هاى لیسانس، فوق لیسانس و دکترا از محضرشان استفاده کردم. همچنین به دلیل همکلاس بودن با خانم دکتر مهدخت معین، از کلاس هاى مرحوم استاد معین هم به صورت آزاد، استفاده مى کردم. همچنین از اساتید خوب دیگرى که از محضرشان بهره ها بردم، مى توانم از مرحوم استاد سادات ناصرى، دکتر ماهیار نوایى، مرحوم دکتر سیدصادق گوهرین، استاد صفا، دکتر خانلرى، دکتر محمدجعفر محجوب و استاد سیدجعفر سجادى نام ببرم. استادان مشاور من در پایان نامه فرهنگ مَنیَرى که با راهنمایى مرحوم استاد شهیدى انجام شده، دکتر اسماعیل حاکمى و دکتر برات زنجانى بودند، ضمن آنکه از راهنمایى هاى مرحوم استاد مهرداد بهار و همین طور استاد زرین کوب نیز بهره مند شدم.

لطفا درباره فرهنگ شرفنامه مَنیَرى که آخرین اثر شما مى باشد، براى ما توضیح بیشترى دهید.
تصحیح و تحشیه فرهنگ شرفنامه منیرى که دو جلد مى باشد توسط پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى به چاپ رسیده و محصول کار تحقیقى سى ساله است. مؤلف این فرهنگ «ابراهیم قوام فاروقى» است و سال ۸۷۷ هجرى این کتاب را به نام شرف الدین منیرى، عارفى که در هند به گسترش فرهنگ و علوم اسلامى و زبان فارسى همت گماشته بود، «شرفنامه منیرى» نامیده است. تربت شرف الدین قرن هاست که زیارتگاه مشتاقان عرفان در هند است و من در سال ۸۲، توفیق یافتم که ضمن شرکت در سمینار استادان فارسى که در تپنا برگزار شده بود به زیارت مرقد شرف الدین منیرى بروم. فرهنگ منیرى حدود ده هزار واژه فارسى دارد، البته تعداد معدودى واژه ترکى در آخر بعضى از فصل ها آورده شده و گردآورنده، بیشتر واژه ها را با گواه شعرى همراه کرده است.

پس شرف الدین فارسى زبان بوده است؟
بله، بسیارى از استادان هند و برخى از مسئولان آرشیو ملى هند مى گفتند: «مدتى که زبان فارسى در اینجا رواج داشته، حتى حکمرانانى که زبانى غیر از زبان فارسى داشته اند، براى نوشتن نامه به کشورهاى دیگر، از زبان فارسى استفاده مى کردند.» بسیارى از این اسناد، در آرشیو موجود است که نشان مى دهد مکاتبات دولتى هند، به زبان فارسى بوده است و در حال حاضر مردم هند، از آثار عارفانى چون شرف الدین منیرى که آثار فارسى داشته است، محروم هستند، لذا ما به این بزرگان مدیون هستیم و باید تا حد توان آثار آنان را زنده کنیم و قدر زحمت هایشان را بدانیم و به شرح و توضیح آنها بپردازیم و بدین ترتیب نگذاریم زبان فارسى از یاد مردم هند برود.

آیا شرف الدین در حد عارفى چون حافظ در ایران مى باشد؟
شاید شهرت هُجویرى را در پاکستان شنیده باشید که به نام «داتاگنج بخش» معروف است. این عارف با تبلیغ اسلام و گرایشات عرفانى خالصانه و نشان دادن آداب عبادت و تقوا، مردم شبه قاره را به اخلاق و آداب اسلامى آنچنان دعوت کرده است که مرقد وى در حال حاضر، زیارتگاه عموم مردم لاهور مى باشد. در اطراف مرقد وى حوزه هایى به منظور تعلیم اخلاق اسلامى و نکته هاى عرفانى و گسترش زبان فارسى، فعالیت دارند. یکى از اقداماتى که مى توان نشانه قدردانى آنان از ایرانیان دانست، این است که مى گویند: شما به ما اسلام را یاد داده اید، به طورى که ما به نماز همان کلمه «نماز» شما را مى گوییم و از آن به نام «صلاه» یاد نمى کنیم. «روزه» هم به همین ترتیب و این امر نشان مى دهد که ما نماز و روزه و آداب اسلامى را از ایرانیان یاد گرفته ایم.

متوجه شدیم که شما در زمینه فعالیت هاى پژوهشى و تحقیقى خود، سفرهایى به کشورهاى دیگر داشته اید، لطفا درباره اولین مأموریت و سفرى که داشته اید، توضیح بدهید.
بعد از پیروزى انقلاب، من به مدت سه سال، مسئولیت دانشگاه الزهرا(س) را برعهده داشتم. در سفرى که همراه با آقاى دکتر فرهادى وزیر علوم وقت به پاکستان داشتم، در دیدار از بخش فارسى آنجا، اساتید پاکستانى گفتند که پس از انقلاب، اعزام اساتید ایرانى به پاکستان متوقف شده و همین صحبت باعث شد که من به عنوان اولین استاد اعزامى جمهورى اسلامى به پاکستان اعزام شوم. آن جا در دانشگاه پنجاب به تدریس پرداختم و سال هاى ۶۷ تا ۶۹ در پاکستان بودم. معلمى هم گرفته بودم که در منزل به من زبان اردو یاد مى داد. آن زمان استاد ظهیر صدیقى از من خواست مقدمه اى بر کتاب «دل ها یکى است» بنویسم. هنگام مطالعه کتاب و نوشتن مقدمه، متوجه شدم در ترجمه بعضى عبارات، مى شود جملات مناسب ترى انتخاب کرد. وقتى موضوع را با ایشان در میان گذاشتم، خوشحال شد و تصحیح این کار را از من خواست. کتاب «دل ها یکى است» در پاکستان به چاپ رسید و منتشر شد و در واقع اثر پروفسور ظهیر صدیقى است، من براى توصیف کوشش اساتیدى چون پروفسور ظهیر صدیقى که واقعا به زبان فارسى عشق مى ورزند، واژه اى بهتر از عشق نمى شناسم. این اساتید از طرف کشور خودشان تشویق نمى شوند، پس باید مورد توجه مسئولان ما قرار بگیرند.

آیا پس از ازدواج و انجام فعالیت هاى تحقیقى و پژوهشى از حمایت و همکارى همسرتان برخوردار بودید؟
بله، اگر همکارى ایشان نبود، من در کارها توفیقى نداشتم، هنگام تصحیح فرهنگ لغت منیرى، مادرم و آقاى مهاجرانى خیلى به من کمک کردند. خدا رحمت کند مادر ایشان را از سادات فاضله، دانا و مهربان بودند که همواره با کمک هاى به موقع خودشان، مانند مراقبت از بچه ها و آموزش نماز و قرآن به آنها، زمینه پیشرفت کارهاى پژوهشى ـ آموزشى ما را فراهم مى کردند.

از فرصت مطالعاتى تان در دانشگاه هاروارد برایمان بگویید.
آقاى دکتر احمد مهدوى دامغانى از استادان قبلى خودمان هستند که در آمریکا، در دانشگاه پنسیلوانیا و هاروارد تدریس مى کنند. طى نامه اى از ایشان درخواست کردم که تحت نظر ایشان، تحقیقى در مورد «گلشن راز» شیخ محمود شبسترى انجام دهم. استاد هم با شناختى که از مرحوم پدرم داشتند، موافقت کرده و نامه محبت آمیزى نوشتند و من از طرف دانشگاه الزهرا(س) براى یک دوره نه ماهه که قابل تمدید به یکسال هم بود، به آمریکا رفتم و این دوره را طى کردم.

در کنفرانس هایى که در آنجا درباره ادبیات فارسى و دستور برگزار مى شد، مشاهده کردم که استادان بسیار دقیقى در دانشگاهها و مراکز تدریس زبان و ادبیات فارسى آنجا هستند و نگاه ویژه اى به مسائل و ظرایف زبان و ادبیات فارسى دارند. به هر حال زمان براى آن تحقیق کوتاه بود و چون دخترم هم در تهران کنکور داشت احساس کردم به من نیاز دارد و زودتر باید برگردم. لذا پس از گذشتن شش ماه به ایران برگشتم. «رشته مهر» یکى از اشعارى است که در سال ۷۷ همانجا سرودم.

نقش ما را آن چنان زد نقش پرداز الست

مهر من در جان تو مهر تو در جانم نشست

از خم صافى لطفش رنگ زد بر نقش ما

رنگ بى رنگى فقط در این میانه ثابت است

چون تویى آیینه سرّ جمال ایزدى

جلوه اى جز مهر حق در آن نشاید نقش بست

گوهر عشق تو را بنهاده ام در دُرج دل

تا نیابد هیچ شیطانى بدان گنجینه دست

رشته مهر تو را پیوند جانم کرده ام

تا نگیرد هرگز از دست تطاول ها گسست

کى تواند چشم برگیرد ز رویت لحظه اى

تا حکیمه باشد از کیفیت چشم تو مست

خانم دکتر شما معمولاً به چه سبکى شعر مى گویید و مضمون آنها در چه زمینه اى است؟
شعرهاى من تقریبا به سبک عراقى است. برخى از شعرهایم ملهم از حماسه انقلاب اسلامى و برخى از آنها غزل هاى عرفانى مى باشد، چند شعرى هم براى کودکان سروده ام.

از شاعران معاصر کارهاى کدامیک بیشتر مورد علاقه شماست؟
به طور کلى هر شعرى که با محتواى عرفانى یا پیام اخلاقى و امیدبخش و یا داراى تصاویر زیباى خیالى باشد، دوست دارم و شعر خوب را از هر شاعرى مى خوانم، اما چون از دوران کودکى با دیوان پروین مأنوس بودم و با مطالعات مکرر به ظرایفش پى برده ام، علاقه زیادى به آنها دارم. غزلیات سعدى و حافظ از قدما و توللى رهى از معاصران برایم زیباست. بسیارى از اشعار شهریار خوب است و مى پسندم. از شعراى دوره انقلاب، به کارهاى خانم سپیده کاشانى و غزل هاى خانم سیمین دخت وحیدى علاقه دارم. لطافت اشعار خانم راکعى برایم جالب است و به نظرم اشعار روان و شیواى احمد عزیزى، بسیار جالب است، به هر حال بدون تعصب نسبت به هیچ شاعرى، هر شعر خوب که انسان را به سوى کمال انسانى سوق دهد، تصویرهاى زیبا به ارمغان بیاورد و داراى معانى و مضامین بلند و والا باشد، برایم جالب و خواندنى است.

شعر نو چطور؟
شعر نو اگر مضمون و محتواى روشن داشته باشد یا تصویرى زیبا و والا ارائه دهد، خوبست ولى همیشه در مقام مقایسه یک شعر خوب موزون و یک شعر نو، به شعر موزون گرایش بیشترى داشته ام. خودم هم هرگاه خواسته ام شعر نو بگویم در اواسط کار توجه به وزن مرا از ادامه کار بازداشته است. به طور طبیعى موزون بودن را براى شعر یک ویژگى ضرورى دانسته ام.

پس خودتان هم شعر نو سروده اید، اگر لطف کنید ما را هم به یکى از آنها مهمان کنید.
بله چند نمونه شعر نو دارم، اما احساس مى کنم شعر نوى من یک فرم ابتدایى از کار افرادى است که در این زمینه تبحر دارند، شعرى که با حال و هواى این روزها مناسبت داشته باشد، شعرى به نام «تحفه سنگ» است. ماجراى سرودنش هم بدین ترتیب است که به تازگى مادرى را براى معالجه از فلسطین به ایران آورده بودند و او در پژوهشگاه مطالعات فرهنگى سخنرانى مى کرد در حین صحبت ها و توضیح وضع فاجعه بار فلسطین گفت وقتى به ایران مى آمدم، از بچه هاى فلسطینى پرسیدم، چه سوغاتى از ایران مى خواهید؟ یکى از بچه ها گفت: براى من سنگ بیاور. من این موضوع را در سال ۸۶ به صورت قطعه شعرى سرودم:

اى سلاحت سنگ!

اى دلت بى رنگ!

وسعت سیناى عشقت،

صحنه جولان استقلال و آزادى است

نیستى از جور دوران خسته و دلتنگ

نخل پربار سرافرازى

باغ هاى سبز زیتون

شاخه هاى فتح و پیروزى

من به دیدار تو مى آیم

همین امروز

همین ساعت

همین لحظه

پاسخم ده!

با کدامین تحفه آیم سوى تو؟

تحفه مورى سلیمان رشادت را؟!

پاسخم ده!

اى غریبه! اى مسافر!

اى صدایت آشنا!

اى که مى بینم دلت با ماست

زحمتى دارم برایت

گرچه اظهارش بسى سخت است

تحفه مطلوب من «سنگ» است

خانم دکتر با توجه به اینکه شما خود در درجه اول یک مادر هستید و مسئولیت شغلى بسیارى را هم توأما برعهده دارید، براى زنان جامعه و دختران ایرانى چه توصیه اى دارید؟

به نظر من همه آحاد بشر، در تمام لحظات باید پویا باشند و هر لحظه قدمى بهتر و بیشتر از پیش بردارند. امروزه با توجه به مقام و مسئولیتى که زنان در جامعه دارند باید علاوه بر دقت در تنظیم امور خانواده و مراقبت از حسن انجام این وظیفه اصلى، با توجه و اخلاص تمام، به خدمت در جامعه هم بپردازند، تا جایگاه واقعى خودشان را که توان مقابله با تمام فراز و نشیب ها و حل معضلات خانواده و جامعه است، نشان دهند.

به منظور گسترش ادبیات و زبان فارسى در جهان چه توصیه هایى دارید؟
خوشبختانه هر روز شاهد تلاش و فعالیت جدیدى براى گسترش زبان فارسى در جهان هستیم، اما اگر این کوشش ها، صورت علمى و تحقیقى دقیق ترى پیدا کند، نتیجه بهترى خواهد داشت. نوشتن کتاب هاى آموزش زبان فارسى به خارجیان، کارى است که باید توسط یک مؤسسه، یا بنیاد به صورت متمرکز، با در نظر گرفتن فرهنگ مناطق مختلف صورت بگیرد. جمله و عباراتى که در وهله اول به فارسى آموزان مناطق مختلف آموخته مى شود باید حاوى مطالبى باشد که با ذوق آنها سازگارتر است تا موجب تقویت انگیزه آنها در فراگیرى این زبان بشود و این امر از یک کتاب عمومى هرگز برنمى آید.

خانم دکتر ضمن گفتگویى که با هم داشتیم، به عنوان یک مادر به این نتیجه رسیده ایم یکى از راههاى سعادت نسل جوان ایران این است که والدین امروز آنها، مسئولیت و نقش پدر و مادرى خود را بیشتر و بهتر بشناسند و آن را جدى تر بگیرند، چرا که تعامل پدر و مادر در دوران کودکى، تأثیرى شگرف بر شخصیت بزرگسالى آنان خواهد گذاشت. حالا مایل هستیم بدانیم شما چه شیوه هاى تربیتى را براى تربیت فرزندان موفق خود داشته اید؟
یکى از ویژگى هاى رفتارى من با فرزندانم این بود که آنها مستقل بار بیایند و در کارهاى خودشان به من وابسته نباشند. حتى براى بردن آنها و بازگرداندنشان از مدرسه، سعى مى کردم گاهى با مقدارى فاصله ایجاد کردن نشان دهم که خودشان این راه را طى مى کنند و به من متکى نیستند. همچنین براى انجام کارهاى تحقیقى و تکالیفى که بر عهده شان گذاشته مى شد، تنها مقدار کمى از ابتداى کار را با آنها همراهى مى کردم و همواره وانمود مى کردم که خود آنها مسئول این امر هستند و حتما توان انجام آن را هم دارند. از لحاظ اخلاقى و مذهبى هم همیشه فکر مى کردم اگر بچه ها حقایق امور را بفهمند و وجدانى آگاه و بیدار پیدا کنند بدون وجود والدین هم مى توانند با وسوسه هاى نفس و فتنه هاى روزگار مبارزه کنند و بر مشکلات پیروز شوند.
همچنین احترام متقابل پدر و مادر در خانواده و پرداختن به مباحث مفید و ارزنده انسانى به طور طبیعى سرمشق خوبى براى فرزندان خواهد بود. دعوت فرزندان به همیارى و همکارى و ایجاد تفاهم در آنان نیز از امورى است که بر عهده پدران و مادران مى باشد.

پیام زن :: فروردین ۱۳۸۸ – شماره ۲۰۵
نقل از سایت http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=6764&id=8080