شعله شقایقها
در لایههای زیرین عشق
در دورانهای نخستین آواز رسوب کردم!
من از غارنشینان خلوتم
و شراب فروشان میکده شهود
از بیابانهای تف زده کویر میآیم
از شهر ستارههای بی سحر بهار میچینم
در معنای خال لبی عبادت میکنم
ای راز داران قبیله ریاضتهای سکوت !
باید در کنارههای گنگ
پایکوبان آواز جاودانه عشق بخوانیم
من میروم
با بدیهه سرایان دشت شهادت
با شاعران شط خونبار شفق
برای شعله شقایقهای عاشق باران ببرم !
من باکوچ نشینان قبیلهی عشق
رابطه دارم!
زهدی غنی مینوشم
و به سحری ابدی مسحورم!
امشب
به ماهتاب عاشقان دعوت شدهام
و به میهمانی ماه میروم
زخمههای حیرت در رگهایم میتراود
حریم شب رویایی است !
حریم شب رویایی است !
«سیده فیروزه حافظیان»