به مناسبت افتتاح (خاتون قلم)
به پیشگاه حضرت فاطمه (س) خاتون بزرگ اسلام
پیام بهشت
هان ای فاطمه (س)!….
ای لبانی که با زیور عفاف آراست، پس آب دهان آن پاکیزگی یافت.
وای گردنی که به زینت کرامات مزین شد. پس پوست آن درخشندگی گرفت.
چقدر خوشبو است آن رشته‌ایکه تو را به دخت عمران پیوند داد، ای دخت مصطفی (ص)
این مریم است ـ که بر زمین فرشی از گلبرگ زنبقها گسترانید و تو آن نفحه‌‌ی درخشانی هستی که پاکی نفسهای خود را از آبشخورهای کوثر گرفتی.
و آن رشته، رشته پاکی و عفاف است، که بر زمین زناریت تا نگرانیهای زمینی را کاهش دهد و زمان را در آغوش گرفت تا آفاق آن را رنگین سازد.
و زمین را ـ اگر این اثیر در خود نمی‌گرفت ـ رایحه‌ای نامطلوب داشت.
و زمان را ـ اگر این عبیر نمی‌مکید بویی ناخوشایند داشت.
ای بتول ـ ای مادر پدر خود ـ …
همانا، نبوت کودک نخستین تو بود :
که او را بروی دست خود گرفتی ـ با دهان او را بوسیدی ـ با چشم او را در آغوش فشردی ـ با دل او را همراهی کردی ـ با روح او را در دامان گرفتی ـ با شوق او را در بر کشیدی ….
پس آرزوهای آسمان در میان مهربانی‌های تو شعله‌ور شد.
و معانی گران وزن در خانه‌های چشم تو ملتهب گردید.
همانا، خاک در بوته، ذوب شد. ای دخت بهشت ….
بدینگونه ـ ای دخت پدرت ـ منصب جانشینی یافتی ….
ای پاکیزگی مادری!
ای پاکی آورده.
ای نزار پیکر!
چه جوانمردی است شوی جوانمرد تو ـ در عرصه‌ی وی فرو رفتی چونان که نور، در جامی شفاف فرو رود.
ای هم آغوش محبت ـ ای پیوند عمر ـ ای آمیختگی مشک با عنبر ـ ای افشره‌ی اشتیاق دلی استوار ای مام دو ریحانه‌ای که به آرزوهای نبوت شکل دادند…
ای دختر بقیع …
ای کبریای جان در عنفوان شرم و حیا ….
کدام قطره سرشک تو است که دیدگان تو را به آتش نکشد در حالی که تو بر روی آرامگاهی قرار گرفته‌ای که در آن، نوازش دست و عطوفت دل و عطف دیده و روشنی جبین و شکفتگی لب و هاله‌ای چونان بارانی که طراوت خود را از غار حرا گرفته …
و پرتوی از نور که سراسر دلجوئی و تسلی است. مدفون شده است …
و مرکب وصیت آب شد ای بانوی بامناعت!
و ت و بر آن خط گرامی بجای ماندی ـ‌ ای همانند مریم!
ای نای پیامبر!
ای برآشفتگی لحد!
ای زه در نیام!
(از کتاب فاطمه زهی در نیام)
«خاتون قلم» خود را با نام و مرام خاتون بزرگ اسلام حضرت فاطمه (س) آراست