گنج نهان تقدیم به ساحت قدسی نفس پدر بزرگوارم

 

چون موج به دریای کمال تو تپیدیم

تا ساحل مقصود* ز فیض تو رسیدیم

 

شب را به خیال تو سحر کرد دل تنگ

از شمس رخت دولت دیدار ندیدیم!

 

با یاد نگاه تو و شیرین سخنانت

بر دفتر صد خاطره چون اشک چکیدیم

 

در زیر چراغ گل و پیراهن مهتاب

تا وقت سحر بر تن دل جامه دریدیم

 

از چین و شکن‌های شب زلف درازت

کوتاه شد ار دست ولی دل نبریدیم

 

ای گنج نهان! حافظیان! نفس خدا گوی

آیات کرامات تو از دوست شنیدیم

 

تو جلوه توحید* شدی در گذر عمر

ما جرعه تهلیل ز لعل تو چشیدیم

 

در مکتب اسرار* تو با شوق نشستیم

لا حَولَ کنان پای به پای تو دویدیم

 

تا کعبه مقصود* تو شد جلوه گه یار*

لبّیک زنان از گل عرفان تو چیدیم

 

از چشمه اسرار* تو و مطلع انوار*

سرمست شدیم از دو جهان پای کشیدیم

 

در میکده نفحه سبحانی ات عمری!

خلوت چو گزیدیم، ز اندوه رهیدیم

 

تو نام شب و کهنه کلید در عشقی

بگشای در لطف که ما غرق امیدیم

 

ای خاطر بشکفته میقات خراسان

در خطّه کشمیر قدم های تو دیدیم

 

گشتیم همه شهره آفاق در این شهر

ای یوسف خوشنام! که ناز تو خریدیم

 

یک جرعه ز خُمخانه عشقت به تبرّک

بردیم و ز “قدسی” نفست جان طلبیدیم

 

چون لوحه محفوظ تو، “فیروزه” خاتم!

بر لوح فلک هیچ ندیدیم! ندیدیم!

 

«سیّده فیروزه حافظیان»

تهران ۱۶/۱۰/۱۳۸۸

 

منبع: کتاب حافظ اسرار، ص ۲۲

 

…………..

* این هفت ترکیب برگرفته از اسماء مبارک “لوح محفوظ” است.